Counters

Sunday, September 11, 2005

اسوه بودن پيامبر


در يكي از گفتمانها بحث حديث مطرح شد. شما اگر به پيروان حديث بگوييد فقط از قرآن پيروي كنيد نه احاديث. فورا در جواب ميگويند كه اگر ما حديث را دور بيندازيم پس چطوري از رسول پيروي كنيم؟!! در ادامه ميگويند كه مگر خدا خودش نگفته رسول براي شما اسوه است.

اين اولين سوالي است كه به ذهنشان ميرسد.

مشكلي كه در اين سوال مطرح است اينه كه اين افراد فكر ميكنند پيروي از رسول يعني پيروي از كتابهاي حديث.
آنها فكر ميكنند قرآن نماينده خداست و رسول نماينده حديث!
بعد از مدتي ديگر اولين سوالي كه مطرح كردند اين بود اگر كتابهاي حديث نباشد پس ما چطوري نماز بخوانيم؟
اما من به آنها فرصت زيادي دادم كه فقط يك حديث راجع به تعداد ركعتهاي نماز ارائه دهند. با كمال تاسف نتوانستند.زيرا كه آنها خبر نداشتند كه حتي يك حديث راجع به تعداد ركعات نماز موجود نيست چه برسد به نماز خواندن! اگر احاديثي هم هست اصلا طريقه نماز خواندن را اعلام نميكند بلكه بيشتر كفر و بت پرستي است مثلا اينكه در نماز خواندن چند بار اسم محمد را ذكر كني ثوابش بيشتر است.تمام احاديثي كه راجع به نماز خواندن ذكر شده است را كنار هم بگذاريد يك هشتم نماز خواندن را هم بدست نمياوري.
بعد كه در آوردن احاديثي در مورد انجام نماز و تعداد ركعات نماز درماندند شروع كردند به بهانه گيري. مثلا ميگفتند با رد حديث در حقيقت ما تاريخ را منكر شده ايم! ميگفتند با رد حديث ما منكر نبوت محمد رسول خدا شده ايم و...!!!
جواب اين است كه :آيا با توجه به اينكه اكثر پيامبران كتاب حديثي از آنان برجاي نمانده است نبوتشان زير سوال رفته است؟آيا كتاب قرآن براي اثبات نبوت محمد رسول خدا كافي نيست؟مگر در كتب حديث چه چيزي نوشته شده است كه نبوت را اثبات ميكند؟
در ضمن ما تاريخ را انكار نميكنيم. اما اين واقعيته كه كتابهاي حديث تاريخ نيست. زيرا كه كتابهاي حديث پر از ضد و نقيضه. شما نميتوانيد يك كتاب تاريخي پيدا كنيد كه به اندازه هاي كتب حديث ضد و نقيض داشته باشد.يك كتاب تاريخي يك تفكر خاص بر آن حاكم است. آدم ميتواند در نوشته هايش قضاوت كند. اما كتب حديث درهم است و به اندازه راويان حديث تفكر برآن حاكم است.شما هر نظري را در يك كتاب تاريخي نميتوانيد پيدا كنيد اما در يك كتاب حديث تقريبا تمام نظرات از تمام جهات موجود است!!

اما چرا آنها پيروي از رسول را به حديث و پيروي از خدا را به قرآن تعبير ميكنند؟
اشتباه اين گروه همين است . مگر پيامبر محمد قرآن را نياورده است. خدا كه خودش پايين نيامده تا كه قرآن را براي مردم بخواند بلكه اين كار از طريق رسول خدا انجام شده است.در ثاني خدا خودش گفته كه ابراهيم براي ما اسوه است. حال سوال اينجاست كه ما بعد از 7000 سال چطوري ابراهيم را اسوه خود قرار دهيم در حالي كه هيچ كتابي از او برجاي نمانده است؟ مطمئنا خدا دستور بيهوده صادر نميكند.

آيه يك:

[60:4] قد كانت لكم اسوة حسنة في ابرهيم والذين معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منكم ومما تعبدون من دون الله كفرنا بكم وبدا بيننا وبينكم العدوة والبغضاء ابدا حتى تؤمنوا بالله وحده الا قول ابرهيم لابيه لاستغفرن لك ومآ املك لك من الله من شيء ربنا عليك توكلنا واليك انبنا واليك المصير
[60:4] ابراهيم و همراهانش براي شما سرمشق خوبي هستند. آنها به قومشان گفتند: "ما شما و بت هايي را كه در كنار خدا مي پرستيد، طرد مي كنيم. ما شما را علنا محكوم مي نماييم و تا زماني كه تنها به خدا ايمان نياوريد،* از ما جز تنفر و عداوت چيزي نخواهيد ديد." اگرچه، ابراهيم اشتباه کرد هنگامي كه به پدرش گفت: "من براي بخشش تو دعا خواهم كرد، ** ولي من هيچ قدرتي براي محافظت تو در مقابل خدا ندارم." "پروردگار ما، ما به تو توكل مي كنيم و تسليم تو هستيم؛ سرنوشت نهايي به سوي توست.

آيه دو:

[60:6] لقد كان لكم فيهم اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله واليوم الاءخر ومن يتول فان الله هو الغني الحميد
[60:6] آنها مثال خوبي هستند براي كساني كه در جستجوي خدا و روز آخرند. و اما كساني كه روي برمي گردانند، خدا نيازي به (آنها) ندارد، اوست ستوده ترين.


خداي مهربان همين آيه را براي محمد رسول خدا تكرار كرده است:
[33:21] لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله واليوم الاءخر وذكر الله كثيرا
[33:21] رسول خدا مثال خوبي است براي آن عده از شما كه در جستجوي خدا و روز آخر هستند و مدام به خدا فكر مي كنند.

پس معلوم ميشود كه پيروي از رسول به معناي پيروي از كتب حديث نيست.زيرا كه كتاب حديثي از ابراهيم برجاي نمانده است تا كه ما براساس آن از ابراهيم پيروي كنيم و اورا الگوي خود قرار دهيم.